برای سهراب

از وقتی یادم می آید عاشق شعر بودم ولی قدّم به غزل و قصیده نمی رسید اما صدای پای آب ِ تو را از کتاب برادرم خواندم و شیفته شعر شدم و قدّم به حرف های شعرگونه ات خوب می رسید. شعرهایت برایم سمبل یکرنگی بوده و هست ، با هشت کتاب تو سالهاست زندگی را نفس میکشم و گاهی عجیب در سادگی یک جمله و سنگینی کلامت می مانم.
خلاصه بگویم
امروز روز توست و من
تمام دلتنگیهایم را
در آغوش می کشم
و با همان احساس نابی که تو میدانی با شعرهایت در کتاب و دفترهایم به یادگار نوشته ام می گویم :
چقدر جایت در زمین خالیست

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید


تولدت مبــــارک

شــاعر محبوبم



بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است

نظرات 12 + ارسال نظر
سهیل سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:55 ب.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

♦ پـُست بسیار خوشتلی گذاشتی مژگان جوونم..

•**•.•*ღزندگی شاد است غمگینش مکنღ.•**•.•

واسه آسمون آبی ُ رو به سرخ آبی ُ شب مهتابی و هرچی که منو عاشقترم میکنه خوشحـــــــــــــالم ممنونـــــــــــــــم به تو مدیونم..
واسه پرسه زیر باروووون
لحظه های آروووووم
حرف زدن با اووون که دوسش دارمو دوسم داره
خوشحالم ممنونم ای خداااااااااااااااااااا
به تو مدیونم...

خداروشکر
خدا شما رو برا هم نگه داره

سهیل سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:57 ب.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

♦ روزگارتان بر مراد و آسمان عمرتان بی غبار.. ♦


آسمان روزگارمان ابری است

باد سرد بی‌تفاوتی در کوچه‌های

شهر وزیدن گرفته است..

سرم داغ شده است و

تب گرفته‌ام در این هوای سرد !

در تب سرد بی‌تفاوتی‌ها می‌سوزم و

ساکت شده‌ام

در سکون من حرف‌های پر درد زیادی

خفته‌اند

به گمانم منتظر یک شاعر تازه‌اند..

زخم رنج‌هایمان عفونت کرده است

و بیمار دردهایمان شده‌ایم

باورکن به محرومیت‌هایمان عادت کرده‌ایم..

رازهای سیاه را دل‌های سپید

می‌دانند

سیاهی همه‌جا شناور است..

روزی صدایم را خواهی شنید

آن‌روز که رنگ آرامش دیدنی باشد..

________________________________________
مرا نجات دهید |||||| از این زندان تنهایی......


بمون تا نجاتت بدم!

سهیل سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:00 ب.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

♦ سهراب میگفت: زندگی حس غریبیست...





آهـ..
    

...که یک مرغ مهاجر دارد

سهیل سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:04 ب.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

♦ سهراب می‌گفت:
« زندگی جیره مختصری‌ست، مثل یک فنجان چای... وکنارش عشق است مثل یک حبه قند! »

بله درست و بجا گفتن ایشون

سهیل سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:17 ب.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

♦ سهراب همیشه راست می‌گفت ♦

امشب
در یک خواب عجیب
رو به سمت کلمات
باز خواهد شد.
باد چیزی خواهد گفت.
سیب خواهد افتاد،
روی اوصاف زمین خواهد غلتید،
تا حضور وطن غایب شب خواهد رفت.
سقف یک وهم فرو خواهد ریخت.
چشم
هوش محزون نباتی را خواهد دید.
پیچکی دور تماشای خدا خواهد پیچید.
راز ، سر خواهد رفت.
ریشه زهد زمان خواهد پوسید.
سر راه ظلمات
لبه صحبت آب
برق خواهد زد ،
باطن آئینه خواهد فهمید.
امشب
ساقه معنی را
وزش دوست تکان خواهد داد،
بهت پرپر خواهد شد.
ته شب ، یک حشره
قسمت خرم تنهایی را
تجربه خواهد کرد.
داخل واژه صبح
صبح خواهد
ظهر بود.
ابتدای خدا بود.
ریگ زار عفیف
گوش می کرد،
حرف‌های اساطیری آب را می شنید.
آب مثل نگاهی به ابعاد ادراک‌.
لک‌لک
مثل یک اتفاق سفید
بر لب برکه بود.
حجم مرغوب خود را
در تماشای تجرید* می‌شست‌.
چشم
وارد فرصت آب می‌شد.
طعم پاک اشارات
روی ذوق نمک‌زار از یاد می‌رفت‌.
باغ سبز تقرب
تا کجای کویر
صورت ناب یک خواب شیرین؟
ای شبیه
مکث زیبا
در حریم علف‌های قربت !
در چه سمت تماشا
هیچ خوش‌رنگ
سایه خواهد زد؟
کی انسان
مثل آواز ایثار
در کلام فضا کشف خواهد شد؟
ای شروع لطیف‌ !
جای الفاظ مجذوب ، خالی !
ماه
رنگ تفسیر مس بود.
مثل اندوه تفهیم بالا می‌آمد.
سرو
شیهه بارز خاک بود.
کاج نزدیک
مثل انبوه فهم
صفحه ساده فصل را سایه می‌زد.
کوفی خشک تیغال‌ها* خوانده می‌شد.
از زمین‌های تاریک
بوی تشکیل ادراک می‌آمد.
دوست
توری هوش را روی اشیاء
لمس می‌کرد.
جمله جاری جوی را می‌شنید،
با خود انگار می‌گفت‌:
هیچ‌حرفی به این روشنی نیست‌.
من کنار ذهاب*
فکر می‌کردم‌:
امشب
راه معراج اشیاء چه صاف است !

پاورقی:
* تجرید: تنهایی‌گزیدن ، پیراستن ، پوست‌کندن ، برهنه‌کردن ، گوشه‌گرفتن ، درآوردن.
* تیغال: آشیانة مرغان ، دارویی که در گیاهی خاردار تولید می‌شود.
* ذهاب: باران ریزه یــا باران بسیار.

پاورقی نه ، پا نظری

وحید۵۳ چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:41 ق.ظ http://razanipoem.persinblog.ir

سهراب ببار

فاطمه چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:26 ب.ظ http://lonely-sea.blogsky.com/

قایقی خواهم ساخت
دور حواهم شد ازین خاک غریب...

دوس دارم شعرهاشو...

من که خیلی دوست دارم!
یه جور عرفان خاص تو شعراش داره که در عین سادگی پرمعنیه.

از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست...

محمدرضا چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:09 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

من در این خانه به گمنامی غمناک علف نزدیکم

من صدای نفس باغچه را می شنوم

و صدای ظلمت را وقتی از برگی می ریزد

و صدای سرفه ی روشنی از پشت درخت

عطسه ی آب از هر رخنه ی سنگ

چکچک چلچله از سقف بهار

و صدای صاف باز و بسته شدن پنچره ی تنهایی

و صدای پاک پوست انداختن مبهم عشق

متراکم شدن ذوق پریدن در بال

و ترک خوردن خودداری روح

من صدای قدم خواهش را می شنوم

و صدای پای قانونی خون را در رگ

ضربان سحر چاه کبوتر ها

تپش قلب شب آدینه

جریان گل میخک در فکر

شیهه ی پاک حقیقیت از دور

من صدای وزش ماده را می شنوم

و صدای ایمان را در کوچه ی شوق

و صدای باران را روی پلک تر عشق

روی موسیقی نمناک بلوغ

و صدای متلاشی شدن شیشه ی شادی در شب

روی آواز انارستا ن ها

پاره پاره شدن کاغذ زیبایی

پر و خالی شدن کاسه ی غربت از باد

****************************************

من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن

من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین

رایگان می بخشد نارون شاخه ی خود را به کلاغ

هر کجا برگی هست شور من می شکفد

مثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی روییدن

******************************************

به سراغ من اگر می آیید

پشت هیچستانم

پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصد هایی است

که خبر می آرند از گل وا شده ی دورترین نقطه ی خاک

پشت هیچستان چتر خواهش باز است

تا نسیم عطشی در بن برگی بدود

زنگ باران به صدا می آید

آدم اینجا تنهاست

و در این تنهایی سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست

به سراغ من اگر می آیید

نرم و آهسته بیا یید که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

این شعرشو خیلی دوست دارم
ممنونم سبز آسمونی

سهیل پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:27 ب.ظ http://Titbit.BlogSky.Com

♦ سهراب ، داداشم ! ♦


خب نه این سهراب !! سهراب خودمونو میگم


داداش سهراب داری؟

دلنامه پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:07 ب.ظ http://thebestdelnameh.blogfa.com

سلام
منم عاشق شعرای سهرابم والبته چندتایی از نقاشیاش

روحش شاد

سلام
منم همینطور
روحش شاد

مهسا پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:26 ب.ظ http://www.delane.blogsky.com

سلام مژگان جونی! تنها چیزی که می تونم بگم اینه که خییییییییییییییلی باحالی

سلاممممممم
باحالی از خودته مهساجون

یک سبد سیب پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:27 ب.ظ

روحش شاد...

ممنونم لیلیا عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد