ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تـو که بیایی
نه نفسم می گیرد
نه سرفه میکنم
و نه حتی صبح آنقدر دیر می آید...
تـو که باشی!
همه قرص ها را دور می ریزم
چشم هایم را می بندم
به لبخند قرصت می اندیشم
و میدانم رویایی خوش است در انتظار مژگانم
لبخند سبز تـو به جای همه مسکن های عالم آرامم می کند.
تـو که باشی
دوست دارم سرفه هایم را
و بی رخوتی همه خواب هایم را ...
تـو که نباشی نفسم می گیرد
و زندگی را هر روز سرفه می کنم!
نگران دلم هم نباش که دیگر با قاصدک های بی خبر نمی لرزد...
حال من خوب است
اما
تـو باور نکن
مـژگــان
6 بامداد / یکشنبه اول اردیبهشت 92