ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
می بخشم آدم ها را
می گذارم حوالی احوال من تا آنجا که بخواهند قضاوت کنند.
عبور می کنم از بی تفاوتی هاشان...
می ایستم کنار بازی هاشان ، ساده تماشا می کنم.
می بخشم آدم ها را...
لبخند می زنم به استهزاء قهقهه هاشان
می بندم چشمانم را به پرده ئری هاشان
گوش می کنم به سیاست " دوستت دارم" هاشان
صبوری می کنم به پای رفتن ها و آمدن هاشان
صبوری می کنم...تا آنجا که طاقتم طاق شود
آنگاه برای همیشه پشتم را می کنم به کوچکی دنیاشان...
.....................
* نویسندش نمیدونم کیه ، یه پست بود تو اینستا که به دل نشست و شد بهانه اینجا اومدنم...
اومدم و فهمیدم چقدر دلتنگ بودم.......
فقط بارونه که میتونه دلتنگی هامو بشوره توی این زمستونی که زمستون نیست!
سلام آبجی گلی ... ببخشید اینقدر دیر اومدم! چند ماهی درگیر یه امتحان سخت بودم که متاسفانه نتیجه هم نداد مجبورم بهار دوباره امتحان بدم
پستت بســــــــــــــــــــــــــــــــیار به دل نشست
روزات بارونی
سلام مهساخانوم
قربونت عزیزم
سلامت باشی
و انشااله موفق باشی اینبار تو همه امتحانات
ممنونم
قشنگ بود مژگان مهربون
دلتنگی هات به وصال برسه ان شاءالله
نبینم دلتنگ باشی ؟
ممنون عزیز
مهربون تویی خانوم گل
ان شالله
دلتنگی جزیی از عشقه ، چون حتما یاد کسی توی دلت هست که دلت بهونه بودنش رو بگیره!
من اینجا یادم می آید که نظر گذاشته بودم هااا
کو پس من ندیدم فریناز
ثبت نشده که
بلاگ اسکای نظرمو پس بدههههه
دوباره بده خو
دلم برای اینجا ی ذره شده بود...
رنگ اینجا...همه چیشو کم داشتم
دل من و خونمممم یه ذره تر شده بود!
خیلی ها ....
خوشحالم فاطمه چشم رنجه کردین اومدی