-
میلاد آقای خوبی ها
پنجشنبه 22 خردادماه سال 1393 23:17
ﺑﺎﺳﻼﻡ ﺍﯼ ﺁﻗﺎ، ﺷﺒﺘﺎﻥ ﻣﻬﺘﺎﺑﯽ، ﺭﻭﺯﻣﯿﻼﺩﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺍﺳﺖ، ﻋﺮﺽ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﺁﻗﺎ، ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﯿﺘﺎﺑﯽ، ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﻣﻨﺘﻈﺮﻧﺪ، ﺩﺷﺘﻬﺎ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺳﺒﺰﻩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺩﮔﺮ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﺁﻗﺎ؟ ﺍﻳﻦ ﻧﻔﺴﻬﺎ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺗﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ..!! * میلاد امام خوبی ها , آقای مهربونی ها بر همه مبارک اللهم عجل لولیک الفرج * ماه امشب عجیب دلربا و زیباست!
-
وبلاگم دو ساله شد!
یکشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1393 23:24
دو سال پیش 28 اردیبهشت 91 متولد شد. وبلاگم را می گویم که شده جایی دنج برای نوشته هایم برای ثبت روزمرگی ها , روزهای شاد و گاهی غصه هایم جایی که گاهی بی بهانه و با بهانه آمده ام و نوشته ام که نوشتن یادم بماند. و بواسطه وبلاگ کوچکم , خانه مجازیم چه دوستان خوبی که پیدا نکردم. دوستانی حقیقی تر از یک نام و نشان مجازی و آی...
-
فقط برای تو
سهشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1393 00:03
همسر مهربانم با وجود تو، مرا به الماس ستارگان نیازی نیست این را به آسمان بگو تو به قلب من شادی و به جانم روشنایی می بخشی . . . روزت مبارک باد
-
اعتکاف
دوشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1393 22:35
هر سال این موقع با تموم وجود دلم میخواد برم اعتکاف و سه روز واقعا از همه دغدغه های زندگی جدا شم. پارسال این موقع حالم خوب نبود و تو کار و روزمرگی ها غرق شده بودم. رفتم تا حالم خوب شه , تا دعا کنم برای همه و بیشتر برای خودم که بتونم راه ایندمو درست برم و از خیلی چیزها بگذرم! امسال با یه حال خوب میرم. شاید این اخرین...
-
یکی
سهشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1393 21:30
یکی بــاید باشد که آدم را صدا کند. به نام کوچکش صدا کند! یک جوری که حال آدم را خوب کند! یک جوری که هیچکس دیگر بلد نباشد . یکی باید آدم را بلد باشد! یکی مثل تـو ...
-
تــولد
جمعه 5 اردیبهشتماه سال 1393 22:23
تولد 27 سالگی من هم گذشت ، خوب و خوش و قشنگ مرتضی با مشارکت مامان ترتیب یه جشن تولد رو دادن و دوستامو دعوت کردن. سالن خونه رو هم مرتضی مهربونم تزیین کرد و منم کمکش کردم و بادکنک ها رو باد کردم. بعدازظهر هم رفتیم بیرون و همون جایی که اولین بار همو دیده بودیم و یادآوری خاطرات گذشته نزدیکمون! روزایی که خدای مهربون یه...
-
تعبیــر آمدنتــــ
چهارشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1393 23:22
این چند روز مونده به تولدم همش به این فکر میکردم اگه مرتضی کاراش هماهنگ نشه و نتونه بیاد پیشم , دیگه دلم نمیخواد حتی جشن تولد کوچیک خانوادگی همیشگی رو داشته باشم!!! هر بارم که میپرسیدم میگفت ببینم چی میشه , شاید تونستم بیام , غصه نخور عزیزم. منم برای اینکه از طرف من تحت فشار نباشه اصلا اصرار نمیکردم , حتی با وجود...
-
م ا د ر
یکشنبه 31 فروردینماه سال 1393 13:38
مادرم , بانوی گل شاهکار زیبای خلقت ، مخلوق دلبری خداوند، شادی تو ، شادی دنیاست! روزت ، ماهت ، سالت و تمام لحظه های عمرت از هم اکنون مبارک... *** حوا گفت : من زن شدم تحملی پایدار یک دنیا از سیبی گفت که من چیدم ولی هیچ کس نگفت نشان عشق سیب سرخی شد که من به آدم دادم. . . . ولادت بانوی یاس , فاطمه زهرا(س) رو به همه...
-
چقدر خوبه
شنبه 23 فروردینماه سال 1393 18:32
چقدر خوبه کسی باشه که برای صحبت کردن بدون اینکه حرف بزنی همه چیز رو بدونه! فقط کافیه به چشمات نگاه کنه!
-
بهار از متل قو تا رشت
چهارشنبه 20 فروردینماه سال 1393 14:15
سلام به همه دوستان خوبم نبودن هامو ببخشید ، این مدت سرم خیلی شلوغ بود و همش در راهم! هفتم مادربزرگ مرتضی که گذشت من چند روز بعد برگشتم خونه سه شنبه آخرسال مثل همیشه تو کوچه مون بساط آتیش بازی براه بود. پارسال من چهارشنبه سوری مشهد بودم تا دوازدهم عید که برگشتم خونه! پارسال فبل عید سرکار و اون همه شلوغی کار و خستگی که...
-
آخرین روزهای سال
شنبه 24 اسفندماه سال 1392 00:15
آﺧﺮﯾﻦ ﺟﻤﻌﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺳﭙﺮﯼ ﺷﺪ. ﻃﻌﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺳﺎﻝ 92 ﺳﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻋﺠﯿﺐ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ! ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﺎﺏ ﮔﻨﺒﺪ ﻃﻼﯾﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﻏﺮﯾﺐ! ﺳﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﻋﺸﻘﻤﺎﻥ ﺳﺒﺰ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺁﺑﺎﻥ ﺷﺪ ﺑﻬﺎﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺁﻏﺎﺯ ﺍﺑﺪﯼ ﻣﺎ ﺷﺪﻧﻤﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻫﻤﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺏ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺷﻮﻕ ﺩﯾﺪﺍﺭﺕ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻫﻔﺘﻪ...
-
...
شنبه 26 بهمنماه سال 1392 17:25
برای دوست داشتنت محتاج دیدنت نیستم ... اگر چه نگاهت آرامم می کند محتاج سخن گفتن با تو نیستم ... اگر چه صدایت دلم را می لرزاند محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم ... اگر چه برای تکیه کردن ، شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است ! دوست دارم ، نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم دوست دارم بدانی ، حتی اگر...
-
بــــــرف
جمعه 25 بهمنماه سال 1392 23:59
سلام بعد مدت ها برگشتم! و مثل همیشه دلم تنگ شده بود خیلی! زمستون در میونه راه کوله بارشو باز کرد و اینبار سوغات شهر ساحلی ما برف بود و برف... اولین روز از اومدنش ذوق کردیم و وقتی روی زمین نشست بیشتر و من و خواهرم توی سرما توی کوچه قدم زدیم و از برف لذت بردیم. دو روز گذشت و برف همچنان می بارید و بابا و دو تا داداشا روی...
-
اندر احوالات من
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 16:45
سلام اول از همه تشکر میکنم بخاطر حضورتون و اینکه شرمنده مهربونی هاتون هستم که نشد بیام بهتون سر بزنم! یه چند وقتی درگیر بودم! یه خورده حالم خوب نبود ، یه خورده نت نداشتم و سرمو با بافتن شال گردن برای همسر گرم کرده بودم... سه شنبه گذشته برای اولین بار رانندگی توی خیابون اصلی(اتوبان) ، شلوغترین نقطه شهر رو تجربه کردم....
-
دریــا ، زمستـون
یکشنبه 15 دیماه سال 1392 11:52
تقدیم به همه دوستان جاتون سبز بود و نمای ساحلی برج قو الماس خاورمیانه (در حال احداث)
-
برای تو
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1392 21:04
از قول من به باران بی امــــــــان بگو : دل اگــــــــــر دل باشد آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد ******** مخاطب دلـــــــــم : می مانی و شبها پرستاره میشود می آیی و زندگی عاشقانه میشود می باری و همه جا تازه میشود می تابی و دلم بیشتر عاشقت میشود با تو بودن تکراری نمیشود و تو که باشی دنیا از آن من میشود ******* می گویند:...
-
بفرمایید ...
شنبه 9 آذرماه سال 1392 21:13
ســـــــــلام قول کیک عقد رو بهتون دادم و حالا الوعده وفا کامتون رو شیرین کنید ، انشالله قسمت خودتون بشه! * امروز یعنی 9 آذر یک ماه از عقدمون میگذره! کیک کوچولو ِ ساده روز عقد ... بفرمایید شیرینی تر با میوه های تازه انواع کاپ کیک ، برای انواع سلیقه ها یک قوری چای خوش طعم با شیرینی های خوشمزه شکلات کی دوست داره؟ این...
-
دلتنگی های مدام
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1392 15:44
امروز آخرین روز ار سفر یک هفته ای من به شهر بارانه و فردا صبح برمیگردم متل قو دلم برای خانوادم تنگ شده ، برای مرجان خواهرم ، محسن ، مامان ، بابا که از روز دوم دلتنگ شده بود و میگفت کی برمیگردی؟ برای همه چیز ، اتاقم ، کوچمون ، برای لحظه هایی که دلتنگ می شدم برای بودنش و حالا که اینجام و دلتنگ ... قلبم الان دو قسمت شده...
-
من ، تو ، باران
دوشنبه 4 آذرماه سال 1392 19:10
به نام مهربانترین خیس شدن در باران نم نم با چتر بسته در دستان تو عجیب می چسبد! وقتی دستکش هایم را در می آوردم تا دستانت را لمس کنم سردی دستان ِ تو در گرمای دستانم از بین میرفت و قلبم از آرامش بی حد داشتن تو لبریز بود! حتی نگاه ِ نگران و لحن پر از خواهشت که نگران شدت گرفتن سرماخوردگیم بود مانع نمیشد که از دستان تو دور...
-
سلام بر قلب صبور زینب(س)
شنبه 25 آبانماه سال 1392 21:02
* از دیشب سیستم روبراه شد و امروز از قبل ظهر بی وقفه با نصب آنتی ویروس و آپدیتش درگیر بودم و تقریبا هشت ساعته که پشت میز نشستم و همزمان با آپدیت کردن به همه دوستان سر زدم و نظری گذاشتم به تلافی همه نبودن هام! سخت بود همه پستاتون رو با هم خوندن ولی من تونستم تمومش کنم! با داشتن گلودرد و درحال سرمای شدید خوردن یه عالمه...
-
قصه ی من و تو
دوشنبه 20 آبانماه سال 1392 14:06
به نام خدایی که عشق را آفرید و سلام به همه کسانی که عشق را می فهمند ، عشق به خدا و معصومین ، عشق به خانواده ، عشق به زندگی و طبیعت ، آسمان ، باران و عشق به کسی که تو را عجیب می فهمد. دوست داشتن و دوست داشته شدن روایت عاشقانه ای از زندگی ست و من هرگز نمیخواستم رسیدن پایان قصه ی من و تو باشد. قصه از آنجا شروع شد که تو و...
-
یه سلام یواشکی
جمعه 26 مهرماه سال 1392 23:00
سلام دلم برای اینجا بودن ، برای نظراتو خوندن ، جواب دادن و سر زدن به شما دوستان تنگ شد و اومدم! اومدم بگم که منو از دعاهای خوبتون بی نصیب نزارین. محتاج دعاهای قشنگتون هستم. فردا میشه یک هفته که سرکار نمیرم ، یعنی فردا اولین شنبه ایه که بعد چند سال فکر کارای اول هفتش نیستم. از شنبه ها زیاد خوشم نمی اومده همیشه . از...
-
خداحافظی کوتاه
شنبه 20 مهرماه سال 1392 12:14
به نام خدای مهربون روزهای سخت داره تموم میشه. فقط دلم به روزهای خوش آینده گرمه و این صبرمو زیاد میکنه. گاهی خودم از صبر و پر طاقتیم لجم میگیره. یه بار به دوستم گفتم من مثل یه مریضی می مونم که اصلا به بهبودیش امیدی نداره و بخاطر همین دنبال درمان نیست. خوب حرفمو یادمه و حال اون روزهام اینطور بود. خوب نبودم ولی به روی...
-
برای سهراب
دوشنبه 15 مهرماه سال 1392 21:35
از وقتی یادم می آید عاشق شعر بودم ولی قدّم به غزل و قصیده نمی رسید اما صدای پای آب ِ تو را از کتاب برادرم خواندم و شیفته شعر شدم و قدّم به حرف های شعرگونه ات خوب می رسید. شعرهایت برایم سمبل یکرنگی بوده و هست ، با هشت کتاب تو سالهاست زندگی را نفس میکشم و گاهی عجیب در سادگی یک جمله و سنگینی کلامت می مانم. خلاصه بگویم...
-
دعای دلم
یکشنبه 14 مهرماه سال 1392 12:33
دعایی که این روزها آرامش دل منه ، دعایی که من همیشه سه بار خوندم پشت هم و همیشه هم جواب گرفتم. چه زمان مدرسه و دانشگاه و امتحانات و چه تو لحظه هایی که از آینده نگران بودم و با برکت نام این معصومین به خیر و خوشی همه چیز میگذشت. من رازهایی زیادی با این دعا دارم که همیشه از حفظ می خونم. یعنی انقد خوندم حفظ شدم بدون اینکه...
-
...
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1392 23:00
-
عشق یا دوست داشتن؟
پنجشنبه 11 مهرماه سال 1392 18:56
عشق در لحظه ای پدید می آید ، دوست داشتن در امتداد زمان ، این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. دوست داشتن با یک سلام شروع می شو د و عشق با یک نگاه ، دوست داشتن با یک دروغ از بین می رو د و عشق با مرگ . از عشق هرچه بیشتر می شنویم سیرابتر می شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر. » شما کدام را ترجیح می...
-
جوانه عشق
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1392 12:49
به نام یکتای بی همتا دلدار ِدل ِ دل آرام من این روزها که میگذرد ، دلم در هاله ای از نگرانی و امید به سر میبرد. انگار گذر عشق از همین حوالی محبت تو به قلب من هم افتاده است. دیوار دلم گرچه کوتاه است اما حصار کشیده ام دور تا دور خانه قلبم را . قفل کرده بودم ورودی قلبم را ، تا هر رهگذری هوس نکند گلی بچیند از باغچه مهرم....
-
بارون پاییزی
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 16:36
بارون داره هدر میشه بیـا با من قدم بزن دلم داره پر میزنه واسه تو و قدم زدن وقتی هوا بارونیه دلم برات تنگ میشه باز نمیدونی تو این هوا چشات چه خوشرنگ میشه باز ... بارون داره هدر میره - امین رستمی
-
حال من و دلم ...
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1392 09:58
سلام حال من خوب است ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب میگویند با این همه اگه عمری باقی بود طوری از کنار زندگی میگذرم که نه دل کسی در سینه بلرزد و نه این دل ناماندگار بی درمانم تا یادم نرفته بنویسم : دیشب در خوابم سال پر بارانی بود خواب باران و پائیزی نیامده را دیدم دعا کردم که...