ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
قلبم در هیاهوی امواج دلت ساحلی نا امن است که جای پای هیچ خاطره ای بر آن ماندنی نیست و من حالا در برابر این دریای نا آرام غرق تلاطم می شوم .
تو بگو چرا تیرگی آبی دریا دلشوره ی آسمان را در دلم میکارد !
مرا چه با از نگاه عابرانی که بی شک رد عشقی ناکام را در خیرگی چشمانم به تلاطم دریا می کاوند . من پیش از میلاد چشمانت در رویاهایم نیز عاشق بوده ام و حتی آن زمان که شعله یادت در دلم کم سو شود و دوباره رد خاطره ای مرا شیدای نگاهت کند نیز عاشق می مانم که اگر عشق نبود ، من زیستن را تاب نداشتم.
چشم
قلب
عشق
ودر آخر
هیچ