بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ
بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ

بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ

یادداشت همراه اول

قلبم در هیاهوی امواج دلت ساحلی نا امن است که جای پای هیچ خاطره ای بر آن ماندنی نیست و من حالا در برابر این دریای نا آرام غرق تلاطم می شوم .

تو بگو چرا تیرگی آبی دریا دلشوره ی آسمان را در دلم میکارد !

مرا چه با از نگاه عابرانی که بی شک رد عشقی ناکام را در خیرگی چشمانم به تلاطم دریا می کاوند . من پیش از میلاد چشمانت در رویاهایم نیز عاشق بوده ام و حتی آن زمان که شعله یادت در دلم کم سو شود و دوباره رد خاطره ای  مرا شیدای نگاهت کند نیز عاشق می مانم که اگر عشق نبود ، من زیستن را تاب نداشتم.

نظرات 1 + ارسال نظر
وحید۵۳ دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:43 ب.ظ http://rrzanipoem.persinblog.ir

چشم
قلب
عشق
ودر آخر
هیچ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد